عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ مسعود کیمیایی از کارگردانهای مهم تاریخ سینمای ایران است که آثار برجسته و ماندگارش تا همیشه در خاطر مردم این سرزمین باقی خواهند ماند. اما این فیلم ساز پیشرو از نسل هنرمندانی که موج نوی سینمای ایران را شکل دادند، حالا سال هاست که حتی یک فیلم سینمایی متوسط هم نساخته است و درحالی با «خائن کشی» به ناامیدیها دامن زد که تبدیل کردن یک فیلم به مینی سریال و انتشارش در قالب چهار قسمت، هیچ مبنای کارشناسی روشنی ندارد.
از این شکل عجیب عرضه «خائن کشی» هم که بگذریم، مینی سریال مسعود کیمیایی از همان ثانیههای ابتدایی با تیتراژ باورنکردنی اش، ذوق مخاطب را کور میکند؛ تیتراژی مغشوش با طراحی دم دستی، ترکیبی از صدای فرهاد و رضا یزدانی که لابه لایشان اصوات عجیبی از فیلمهای قبلی مسعود کیمیایی هم به گوش میرسد.
در شکل گیری قصه، یک نوشته که در ابتدای کار روی صفحه نقش میبندد، تقریبا همه قسمت اول سریال را برملا میکند؛ ماجرای قرضه ملی، دزدی از بانک و مصدقیهای وطن پرست که در هنگام دزدی از بانک سعی میکنند با فریاد مردم را قانع کنند که «ما دزد نیستیم!». در ادامه، اما هیچ چیزی جلو نمیرود و قسمتهای دوم و سوم «خائن کشی» به بطالت میگذرد، با پرسوناژهایی آن قدر مقوایی که به جز یکی دو نفرشان، حتی به خاطرسپردن اسم آنها هم برای مخاطب دشوار است، چه برسد به اینکه به شخصیت تبدیل شوند و پیشینه و هویت داشته باشند. دراین میان، جوانی که تیر خورده و در همه این چهار قسمت مشغول خون ازدست دادن و ناله کردن است، از عجایب سریال محسوب میشود.
این فقط گوشهای از ماجراست. سکانس باورنکردنی ترور و حتی سکانس ورود به بانک به قدری سهل انگارانه طراحی و اجرا شده اند که بیننده را شگفت زده میکنند. سکانسهای زندان، شیره کش خانه و قمارخانه هم کاریکاتوری و غیرقابل باور از آب درآمده اند. اوج بربادرفتگی، اما درست در مرکز اثر و در محل اختفای گروه اصلی پدیدار میشود؛ همان جایی که گویی آدمهایی از جهانهای مختلف و در نماهای نزدیک، مشغول ارائه تک گوییهای شعاری و بی محتوا هستند.
دیالوگ نویسی «خائن کشی» یکی از بخشهای بد این مینی سریال است و کهنه بودن این اثر را بیشتر از قبل برملا میکند. در این مجموعه، افراد به شکل غریبی در تلاش اند حرفهای ماندگار و جملات قصار به زبان بیاورند؛ جملاتی که بیشتر آنها به قدری توخالی و شعاری هستند که مخاطب را به خنده میاندازند.
چرا برخی منتقدان و مردم، از سریالی با این شکل وشمایل تمجید میکنند؟ سه دلیل عمده را برای این موضوع میتوانیم برشمریم. اول اینکه «خائن کشی» نسبت به فیلمهای اخیر مسعود کیمیایی، اثری باکیفیتتر است. این مینی سریال که در واقع یک فیلم سینمایی بلند بوده است، از رنگ و نور بسیار خوبی بهره میبرد، موضوعی جذاب را انتخاب کرده، واجد یکی دو ایده جذاب دراماتیک (مثل کسوف) است و از بازیگرانی نامدار هم استفاده میکند.
دوم اینکه سابقه طولانی مسعود کیمیایی به عنوان خالق تعدادی از محبوبترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران ناخودآگاه بر ذهن مخاطبان اثر میگذارد و ارجاعات گاه وبیگاه نیز این اثرگذاری را تشدید میکند. سوم، رویکرد ملی گرایانه «خائن کشی» است که از هر نظر برای مخاطب ایرانی جذاب و زنده کننده غرور ملی مردم ایران است. همه این ها، اما دلیل کافی برای دوست داشتن «خائن کشی» نیست؛ نه آن پلاستیک خوش آب ورنگ، نه خاطرات خوبی که کم کم مخدوش میشوند و نه حتی موضوع تاریخی مهمی که با این شیوه پرداخت، کم بها جلوه میکند.
در میان بازیگران این سریال، جوخهای از هنرپیشههای کارآمد قرار دارند که فقط مهران مدیری و امیر آقایی میتوانند نقششان را به شکلی قابل قبول رنگ آمیزی کنند. رضا یزدانی که روزگاری از خوانندههای محبوب ایرانی بود، با ورودش به عرصه بازیگری اعتبارش را زیر سؤال برده و همچنان یک بازیگر متوسط است.
اجراهای اغراق شده بازیگران زن، از سارا بهرامی و پانته آ بهرام گرفته است تا نرگس محمدی و الهام حمیدی، مأیوس کننده به نظر میرسد. عجیبترین هنرپیشه «خائن کشی» بی تردید سام درخشانی است که مثلا در نقشی جدی قرار گرفته است، اما ترکیب صدای مضحکی که با آن حرف میزند، کنشهای مصنوعی و حتی مدل موی این بازیگر، از بیشتر نقشهای کمدی او هم کمدیتر است؛ با این تفاوت که این بار پای یک کمدی «ناخواسته» در میان است.